ال ای ال ای ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
یکی شدن مامان و بابایکی شدن مامان و بابا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

Elay عزیز دلم

واکسن 18 ماهگی

سلام عروسکم مامانی قربونت برم بلاخره واکسن 18 ماهگیتو زدن  موقع تزریق واکسن نفهمیدی ولی وقتی اومدیم خونه پات درد میکرد و اه و ناله میکردی ما هم برات استامینوفن میدادیم تا تب نکنی دردت کمتر بشه روز اول به سختی تموم شد روز دومشم مهمونی دعوت بودیم منم فکر کردم که دیگه پات خوب شده ولی نشده بود خیلی اذیت شدی و گریه کردی فدات شم   روز سوم هم دردت کمتر شده بود و بعدش دیگه خوبه خوب شدی وای الان چه اداهایی ک در نمیاری عاشقتم دیروز یه پشه رو توپت نشسته بود  بهش عصبانی شده بودی و بانگشتت خودتو نشون میدادی که توپ منه پاشو ازش هم میترسیدی و نمی تونستی طرفش بری واییییییییییی که چه قد خندیدیم الان که میگیم ع...
27 مهر 1393

عید قربان

سلام عروسک مامانی این روزا خیلی مشغول بودیم قبل عید قربان عروسی دعوت بودیم تو  مراسم حنا بندان یه اتفاق بد افتاد گوشواره سرویسی که تو عروسیمون بابایی گرفته بود گم کردم  ولی خوشبختانه فرداش فهمیدم که داییم پیدا کرده وخیلی خوشحال شدم عروسی هم خیلی خوش گذشت مخصوصا برا شما  فرداش عید هم خونه اقا جون (بابای بابا)بودیم که قربونی کرده بودن وکلی کباب پختیم و خوردیم تو هم یه کوچولو خوردی بعد از ظهر هم رفتیم خونه مادر بزرگم کلی بازی کردی و شب برگشتیم تو هم که خیلی خسته بودی زودی خوابیدی فردای عید هم که مریض شدم گوشم خیلی درد میکرد عفونت کرده بود بابایی هم پنی سیلین برام زد و دارم کم کم خوب میشم انگار تو هم مریض شدی از بینیت ...
16 مهر 1393

این روزها

سلام عزیز دلم خوبی مامانی فدات شم الان که حالت خووووووووووووووووووبه خوبه امیدوارم موقع خوندن خاطراتت هم حالت از اینم خوبتر باشه کوچولوی خوشمزه  این  وقتا چه اداهای که در نمیاری که ما رو عاشق خودت کرده واقعا فکرشو نمیکردم که با یه کلمه حرف زدن  یا بای بای کردن دست زدن و کلی از این کارای کوچولو  مامان بابا رو این همه خوشحال کنی  راستی بابا فرهاد برات یه موتور خوشگل گرفته که عاشقش شدی منم عاشق تو     و البته کادوی بابایی برا مامانی بابت سالگرد عقدمون که واقعا سوپرایز شدم    دستش در نکنه  ...
8 مهر 1393
1